هیون سو دانش آموز دبیرستانی گوشه گیریست که به ندرت اتاق خود را ترک و با خانواده اش صحبت میکند ، اما یک روز او تنها خانواده خود یعنی پدر و مادر و خواهرش را در یک سانحه تصادف از دست داده و به آپارتمان مرموزی به نام خانه سبز نقل مکان میکند. در آن جا متوجه جریان عجیبی میشود که انسان به هیولا تبدیل میشود

داستان این سریال ماجرای زوج شیم جه کیونگ (گیک جونگ یون) و کیم یون چول (چویی ون یانگ) را روایت میکند که 6 سال از زندگی مشترکشان میگذرد ، شیم جه کیونگ باهوش و مهربان و ثروتمند است و از زندگی خود رضایت داشته و از آن لذت میبرد اما برخلاف او کیم یون چول حس میکند که زندگی معمولی را میگذراند و همسر او به اندازه ای که باید خوب نیست ، تا اینکه یک روز شیم جه کیونگ درگیر پرونده آدم ربایی مرموزی میشود که…

مون کانگ تائه (کیم سو هیون) فردیست که از بسیاری از قابلیت های عالی از جمله جذابیت ، هوش ، صبوری ، توانایی همدردی با دیگران و… برخورددار است ، او که به عنوان یک مددکار بهداشت در بخش روانپزشکی مشغول به کار است با حقوق بسیار کمش ، از برادر خود که 8 سال از او بزرگتر و مبتلا به بیماری اوتیسم است نیز مراقبت میکند از طرفی ، گو مون یونگ (سئو یه جی) که نویسنده محبوب داستان های کودکانه است ، فردیست بسیار متکبر و خودخواه و بی ادب که از اختلال شخصیت ضد اجتماعی رنج میبرد و…

بک هی سونگ (کی جون کی) پدر مهربان و سخت کوشیست که با تلاش فراوان سعی میکند که هم در خانه و هم در محل کار، تمام نیروی خود را برای تلاش بیشتر خرج کند ، همسر او ، چا جی وون (موون چه وون) کاراگاه تیزهوش و موفقیست که متوجه میشود پشت چهره فریبنده و خوبی های همسرش ، گذشته وحشتناکیست که از همه پنهان میکند ، پس سعی میکند راز این گذشته را کشف کند و…

این سریال ماجرای افرادی را روایت میکند که در یک خانه مشترک زندگی میکنند. آنها دلشان میخواهد قرار بگذارند اما آن را جدی نمیگیرند از طرفی ترجیح میدهند آزاد و راحت باشند اما درعین حال از تنهایی هم متنفرند. یکی از افراد آن خانه ، چا کانگ وو (جی هیون وو) روانپزشک جذابیست که بخاطر اتفاقی در گذشته اش از عاشق شدن دوری میکند اما به ناگاه حضور یک فرد در زندگی اش مسیر خواسته او را تغییر میدهد . از طرفی لی نایون (کیم سوئون) که یک زن پرمشغله و عدالت خواه و سخاوتمند است بخاطر وضعیت کاری شلوغش مدت هاست که دور عشق را خط کشیده ، اما اتفاقی او نیز وارد این خانه مشترک میشود و…

لی شی جون (شین ها کیون) روانپزشک مهربانیست که نسبت به کار و شغلش ، اشتیاق فراوانی داشته و برای درمان بیماران و خوشحال کردن آن ها تلاش میکند ، از طرفی هان وو جو (جونگ سو مین) یک سوپراستار در حیطه موسیقیست و با عشق فراوانی که به شغلش دارد ، مدام درحال پیشرفت برای بالا بردن استعداد خود در این زمینه است و…

(تکیون) مردی خوش قلب و خوشتیپ و مهربانیست که با نگاه کردن در چشم دیگران ، میتواند زمان مرگ آن ها را بفهمد ، اما یک روز پس از آشنایی با جون یانگ (لی یئون هه) کاراگاهی که در ایستگاه پلیس یونگسان فعالیت می کند ، متوجه میشود که نمیتواند زمان مرگ او را ببیند ، طی اتفاقی آن دو بایکدیگر در پرونده یک قتل همکار میشوند و سعی میکنند تا آن موضوع را حل کنند…

اوه جی سو (کیم دونگ هه) دانش آموز نمونه مدرسه ایست که برای پرداخت شهریه مدرسه خود مجبور به انجام کار خطرناکی میشود که در نهایت آن کار به یک جنایت تبدیل شده و او را گرفتار کرده و به یک جنایتکار تبدیل میشود ، در همان دبیرستان ، سئو مین هی (جانگ دا بین) و بائه گیو ری (پارک جو هیون) دیگر دانش آموزانی هستند که پای آنها هم به این جنایت کشیده میشود و…

دختری توسط افراد مشکوکی در یک کوچه تاریک محاصره شده و آرام زمزمه میکند کمکم کنید! و یک زوج جوان بیکار صدایش را می شنوند ومیروند تا او را نجات بدهند. آنها درمی یابند که آن دختر گرفتار نوعی فرقه مذهبی خرافی شده است و سعی میکنند تا به او کمک کنند. اما آنچه پیش میاید سلسله ای از اتفاقات وحشناک است که ما را بیشتر و بیشتر در مورد علم روانشناسی بشر شگفت زده میکند.[مترجم : رامینا]